Thursday, March 31, 2005


روز خوب پیروزی!!!!!!!! چی؟

دوازدهم فروردین روز پیروزی خون بر شمشیر روز آری گفتنه مردم به حکومت ملایان روزی که زنانه ایران مردانه !!!!!!!!!!! ( نه زنانه )پای صندوقهای رای حاضر شدن و اول یه مهره سکوت زدن به دهنه خودشون تا یه زن عاقله ی فهیمه ی عفیفه ی مطیعه ی مسلمون شناخته بشن وبعدش هم مهر تثبیت زدن به هر آنچه که قرار بود باهاشون بشه تا دیگه حقه اعتراض هم نداشته باشن و بعدش هم از اونجایی که طبقه گفتار نیک بزرگان : کارهای حکومتی را نباید به زنان سپرد چون احساساتی نادان و فاقد قدرت تصمیم گیری هستن زدن کنار تا اقیانوسه تعقل ( یعنی همون مرد ) بیافته جلو واسب خستگی ناپذیر تعقل رو بتازونه و هی مخه پرو پیمونش رو به رخه آن بی مخان بکشاند واز اون روز به بعد اونها شادو مسرور از اینکه دیگه قیمی هست تا به جای اونها زندگی کنه فکر کنه وتصمیم بگیره توی خونه های پر از آرامشو مهرو صفاشون نشستن تا بتونن فارغ از هر خیالی به هنر خونه داری آشپزی وکارهای عقب مونده برسن وعطای سیاست رو هم به لقاش ببخشن / // ////// قصه ی ما به سر رسید کلاغه هنوز اندر خمه یه کوچست ....... اما آخه ...... آخه کی میدونست کی میدونست ....... کی میخواست اینطوربشه ............ جمهوری اسلامی هم طبقه معمول هر سال دیشب سناریوی تکراریشو از صدا وسیمای (لاریجانی ضرغامی ) پخش کرد فکر میکنم این فیلم رو سه سالی هست که داره تکرار می کنه یه داستان رمانتیک از روز دوازده فروردین سال 58 که حتی خانومای بی حجاب هم رفتنو رای آری توی صندوقهای رای انداختن اما فراموش نمی کنیم اون زنی رو که با صراحت اعلام کرد که هیچی از محتوای جمهوری اسلامی نمیدونه پس بنا براین رای نداده یا اون زن زرتشتی رو که با شهامت گفت به جمهوری اسلامی رای آری میده تا حقوقی برابر با مرد مسلمون داشته باشه اما کیه که ندونه جمهوری اسلامی با اتکا به همان رایی که پنجاه درصدش از آن زنان بود حتی قانون حمایته خانواده رو هم به نام اسلام و زن لغو کرد تا برابری رو به جاش حاکم کنه چرا که برابری با حکم اونها چیزی جز این نیستآقایون محترمو عزیزی که لطف کردن و به من سر زدن و من براشون احترام زیادی قائلم خواهشن از خوندن پست قبلی من دچار سوءتفاهم نشید مخاطب من فقط فرهنگیه که داشتنه یه عضو بی ارزش رو تمامه سرمایه ی یه زن میدونه فقط همین

Thursday, March 24, 2005

این پرده ی لعنتی




وازه ي باکره مشتق شده از بکر به معنا ي دست نخورده و تر و تازه کلمه ايه که از قعره چاه پوسيده و متعفنه مرد سالاري بيرون مياد براي به لجن کشيدنه هويته انسانيه زن وسيطره ي مردونه به جسم و روح او اين کلمه مصداقه طرزه فکريه که به زن بيشتراز يه کالا نگاه نميکنه پس بنا بر اين هر چه يه جنس يا کالا دست نخورده تر و تروتازه ترباشه و کسي ازش استفاده نکرده باشه قيمت و ارزشه بيشتري داره و افراده زيادي مشتريه خريدش هستن وحاضرن بهاي بيشتري( مهريه ) بابتش بپردازن اين قضيه توي قومييت هاي تاريخي نموده بيشتري پيدا ميکنه زمانيکه موعد معامله ي کنيز ميرسيد کنيزهاي باکره رو از کنيز هاي غيره باکره جدا مي کردن و اين به اين خاطر بودکه کنيزهاي باکره به دليله اينکه هنوز دست دوم نشده بودن خيلي زودتر و با مبالغه هنگفتتري به حراج گذاشته ميشدن و بعد از به فروش رسيدنه اونها اگه مشتري براي کنيزهاي غير باکره پيدا ميشد با مبالغه بسيار کمتري اونارو به فروش ميرسوندن توي فرهنگه غنيه ما وقتي به خواستگاريه يه دختره کم سنو سال ميرن خانواده ي دختر ميتونن مبلغه مهريه رو تا هر جا که خواشتن بالا ببرن چرا که دخترشون هنوز دست اوله وارزشه يه مزايده ي پر سود رو داره اما به محض اينکه اين دختر زن شد وبه هر دليلي مبادرت به ازدواجه دوم کرد بايد خودش اينو بدونه که ديگه دست دوم شده وبه مبلغه پايينتري خودشو به فروش ميرسونه در غير اين صورت حرفو حديثه که به سوي دختر بيچاره مياد که آره ديگه خوبه يه بار شوهر کرده دختر نيستو از اين انتظارات داره بگذريم که با فلسفه ي مهريه اصلا موافقيم يا مخالف کلماتي مثله زن ودختر برچسبها يي هستن براي شناختنه کالاي دسته اول وکالاي دسته دوم اين قضيه تنها توي فرهنگه ما نيست کشورهايي که فرياد آزادي برابري و دموکراسيشون گوشه فلکو کر کرده هم از اين افتخار بي نصيب نموندن و يه جورايي هم بهره ي بيشتري بردن توي فرانسه دخترا به مادمازل بودنه خودشون افتخار ميکنن و بهشون بر ميخوره اگه بخواي اونارو مادام خطاب کني اونا به محض ازدواج کردن افتار مادمازل بودن رو از دست ميدن وارزششون به اندازه ي يه مادام تنزل پيدا ميکنه توي مملکته گلو بلبله ما دختر از فرداي شبه ازدواجش يه احساسه بدي داره از اينکه ديگه دختر نيست جالبه که بدونين توي فرهنگه ما باکره گي زن حقه مرده تا پيش از ازدواجش اين حق ماله پدره تصميم گيرنده ي دختره باکره پدرشه واگه به هر دليلي عدم باکره گي اون ثابت بشه حقه تصميم گيريه پدر ساقط ميشه چندشناکتر از اون اينه که توي فقه به اصطلاح اسلامي اين جمله صريحا گفته شده که باکره بودنه دختر زمانه ازدواج حقه مرده اگه بعد از ازدواج مرد بفهمه که همسرش زمانه عقد باکره نبوده حق داره عقد ازدواج رو به هم بزنه در حاليکه دختر همچين حقي رو نداره طفلکي مرده بيچاره که همچين کلاه گشادي سرش رفته) اين در حاليه که اين برچسبهاي ضد انساني تحته هيچ شرايطي براي مردها به کار )نميرن اونها اگه تا پيش از ازدواجشون بارها مبادرت به برقراريه رابطه ي جنسي با زنها ي متعدد بکنن زمانه ازدواجشون بازم مردن و تنها با خصوصييات انسانيشون محک زده ميشن خداي نکرده اونا مردن اصلا اين اتيکتهاي مبتذل رو چه به جلاله جبروتيه مرد مردا هيچ وقت نميذارن تا با اين صفات خطاب بشن صفاتي که زاييده ي ذهن خودشونه اونا اصلا اين اجازه رو نميدن که چيزي به مرد بودنه اونا غالب بشه اونا تنها مردن و همين لغت سه حرفي سالار بودنه اونارو از نظر خودشون تاييد ميکنه و براشون افتخار آفرينه بازم ادامه بدم ؟هي هي هيغافل از اينکه تو همه جوره براي من دوست داشتنيو ماهي تو تنها براي من عشقي چه با پرده ي بکارت چه بدونه اون و از دست دادنه اين عضو اونقدر بي ارزشه که شکستنه يه ناخن بلند تا دنيا دنياست تو براي من بهار بانويي و هيچ چيز نميتونه اينو عوض کنهعذر ميخوام از اينکه براي توضيح دادن بيش از اندازه لغت کذاييه باکره رو به کار بردم *

Saturday, March 19, 2005

سلام




سلام به همه ي دوستاي گلم که تو اين مدت خيلي بهشون عادت کردم زيتون جونم فرناز جونم سلطان بانوي با صلابته خودم نو شي گلم با جوجه هاي با نمکش ... از امروز منم اومدم ميدونم که خيلي دير اومدم اما بالاخره اومدم اومدم تا از ايني که هستم تنهاتر نباشم بسه ديگه هر چي حرف زدمو ادعاي زنونگي کردم اماهيچ کاري نکردم ميخوام منم باشم خيلي حرفا براي گفتن دارم اومدم تا نقاب از صورتم بردارم بشم يه دختره بي نقاب حالا ديگه ميخوام خود خودم باشم بسه ديگه هر چي دلنوشتهاي ديگرونو خوندمو راضي از اينکه ديگرون حرف دله منو ميزنن خودم دست بسته وايسادم گوشه ي ديوارو هيچي نگفتمو همش ادعا ادعا ادعا خدايا تو ساله جديد سايه ي شومه ادعاي بي جارو از سره من بردار بذار بشم يه آدمه خاکي زيره پاي همه ي مردمه دنيا راستي گفتم ساله جديد بهار داره يواش يواشو نرم نرمون از راه ميرسه باز دلم داره بد جوري مي گيره دلشوره دلشوره پشته دلشوره نه خدا اين روزاي آخرو ازم نگير اصلا اين سالو ازم نگير داره ميره که ديگه برنگرده آخه هيچ کاري نکردم کاش اين سالو دوباره برگردوني به اولش چرا ميخواي همه چي رو به زور از من بگيري درسته ساله شومي براي منو همه ي مردمه دنيا بود اما رفتنش هم برام سخته انگار که بخشي از وجودمو ازم مي گيري سالي که رفت پر از خاطره هاي تلخو شيرين بود پراز حوادثه شومي که دست به گريبونه مردمه دنيا شده بود خوابو آسايشو از همه گرفته بود فاجعه ي تسونامي که صدها هزار نفر از مردها وزنهاي دهکده ي جهاني رو با خودش برد ///فاجعه ي زرند کرمان که بازم آدم هاي زيادي از اين آبو خاکو پرپرکرد/// اعدامه عاطفه دخترکي از نکا ///تا لبه چوبه ي دار رفتنه ليلا دختري که در هشت سالگي به قيمته پفکو چيپسو آدامس به مردي شصت ساله فروخته شد ووو ...حالا تو يا خودتو خيلي به کوري زديو نميخواي چيزيو ببيني و يا بغض گلوتو گرفته ونميتوني چيزي بگي اگه لب وا کني مي ترکه حالا بياو درستش کن مردم ميفهمن تو دله پر دردت چي ميگذره اونوقته که گوشه کنايست که مثله تير به قلبت پرتاب ميشه حالا هر چي بود ديگه گذشت خدايا ازت ميخوام تو ساله جديد ديگه آرزوي برگشتنه روزاي از دست رفته رو نکنم توي سالي که تو راهه از همون اولش آستين بالا ميزنم دست به کار ميشم نميزارم حتي يه لحضش از دستم بره نميذارم دلي از دستم بشکنه بايد تا مي تونم قلبها رو فتح کنم نميذارم روزهاي آخر باز مثله حالا حسرته روزاي از دست رفته رو بخورم ...///ودوباره آغازه هستي ///با شروعه بهار احساس مي کني جهان هم دوباره متولد ميشه شکوفها باز ميشن وهمه روزي نو رو آغاز مي کنيم ما هم از نو متولد ميشيم خدا کنه ساله جديد سالي پر از احساسه آرامش آزادي وصلح براي همه ي ما باشه ///بهاره زيباييها به همگي مبارک