Tuesday, April 19, 2005

خوب میفهمم چی داری میگی




هیچوقت نمی تونم فراموشش کنم . هيچوقت . هميشه توي گنداب خاطره هاي ذهنم باقيه .انگار نمی خواد دست از سرم برداره . هرخنده اي که به لبهام بشينه مثله اين ميمونه که يه چيزي سايه ي شومش رو خبردار کنه ودوباره فکر کثيفش ذهنم رو به هم بريزه تا خنده رو از روي لبهام محو کنه تا نذاره هيچ لحظه ي قشنگي برام به يادگار بمونه با به ياد آوردنش می دونم که نباید اما احساس گناه به تمام وجودم موستولي ميشه چرا احساس گناه؟؟ چرا ؟؟ تو که کاري نکردي فقط شونزده سالم بود خيلي چيزهارو نمي فهميدم يه چيزهايي شنيده بودم اما بي تفاوت از کنارشون رد شده بودم هيچوقت فکر نمي کردم يه روز دامنگير من هم بشه هوا روشن بود شايد هم خورشيد هنوز توي آسمون بود خوب به ياد ندارم از کوچه ي هميشگي داشتم به خونه ميومدم خيلي راهي نمونده بود شايد فقط پنج دقيقه .چشم به زمين دوخته بودم وتوي افکارخودم غرق .اصلن دورو برم رو نمي پاييدم کوچه خلوت بود مثل هميشه .وهيچ چیزه غير طبيعي ديده نمي شد مثل هميشه .صداي يه موتور رشته ي افکارم رو پاره کرد ومنو به خودم آورد .صدا از روبرو بود خيلي طبيعي يه موتور سوار که داشت با سرعت کم وارد کوچه ميشد . خوب به ياد دارم يه مانتوي بلند مشکي به تن داشتم ساده تر از دخترکاي معصوم که صبحها به مدرسه ميرن وشايد اون موتور سوار از من هم سادتر بود هيچ فکر بدي نميشد در موردش کرد يا حداقل توي اون سنو سال اينجوري به نظرم اومد نزديکو نزديکتر شد درست حدس زده بودم داشت به طرف من ميومد براي يه لحظه ترسيدم اما نه با خودم گفتم این یه خیال باطله نمی دونم چرا تصور می کردم آدم آشغال باید یه قیافه ی دیگه داشته باشه. یه عینک آفتابی به چشم داشت . وانمود می کردم که خونسردم وبه راه خودم ادامه می دادم با خودم گفتم شاید می خواد یه آدرس از من بپرسه اما نه اون هیچی نگفت فقط نزدیک میشد نزدیکو نزدیکتر خیلی ترسیدم کم کم داشت به وحشت تبدیل میشد :(( یعنی میخواد چیکار کنه . چه لزومی داره یه مرد غریبه اینقدر به من نزدیک بشه . ))نفسم حبس شده بود. تو یک لحظه خودم رو به دیوار چسبوندم اون از فرصت استفاده کرد . با یه دست دستای منو گرفت وبا دست دیگه به شدت سینه های منو فشرد
.نه خدای من نه حتی نتونستم جیغ بکشم . درد درد چه دردی.
پیش از اینکه مانعش بشم کار خودشو انجام داد . وپیش از اینکه بفهمم چه اتفاقی افتاده از مهلکه فرار کرد . ومن موندم با تنی که از شدت وحشت میلرزید . مات ومبهوت نگاش کردم در حالیکه فرار میکرد برگشتو وقیحانه خندید.درست مثل سگی که هار شده باشه وبه راه خودش ادامه داد . دور شد وتوی یک لحظه همه چیز تموم شد . فکر نمیکنم برای اون چیزی بیشتر از یک لحظه باشه شاید به سرعت فراموشش کرده باشه شاید هم از به یاد آوردنش لذت ببره . خدایا چه اتفاقی داره میافته تمام تنم داره میلرزه اون که دیگه رفت پس چرا داره لحظه به لحظه بیشتر میشه ((لرزش لرزش بازم لرزش))
وسط کوچه ی خلوت برای چند لحظه بیحرکت موندم . وقتی به خودم اومدم نزدیک بود بزنم زیر گریه . اما نه اونجا وسط خیابون تازه تا چند دقیقه ی دیگه به خونه میرسیدم . اگه خانواده چهره ی اشک آلود منو ببینن چی فکر می کنن . نه نباید گریه کنی .وبعد به راه خودم ادامه دادم کی فهمید چی به سر من اومد؟؟؟ کی دید ؟؟؟
اون توی یه لحظه همه چیز منو ازم گرفت ومثل یه کالا با من رفتار کرد حتی نه یه کالای قیمتی . وحالا سیل افکار در هم که از بچگی
به فکر بی اراده ی من القاء شده بود به یک باره به ذهنم هجوم آورد :((یعنی دیگه حالا من یه دختر معصوم نیستم.یعنی حالا دست خورده شدم . دختر دست خورده که میگن به من میگن )))بی اختیار احساس گناه همه ی وجود منو تسخیر کرده بود انگار که من خطایی مرتکب شده باشم :(( من بایست جیغ میکشیدم چرا نکشیدم . بایست هولش میدادم چرا ندادم . بایست یه کاری میکردم چرا نکردم )) . اما آخه نفسم توی سینه حبس شده بود . آخه دستای منو گرفته بود . آخه همه چیز توی یه لحظه بود تقصیر من که نبود . آخه ......آخه .به خونه اومدم به تک تک افراد خونواده نگاه کردم و به این فکر کردم که اونا خبر ندارن چی به سر دخترشون اومده بذا ر همینجور بی خبر بمونن . نذاشتم اونا مستقیمن توی چهره ی وحشت زده ی من نگاه کنن ممکن بود بفهمن . به آشپزخونه رفتم حالا دیگه بیست دقیقه ای از اون اتفاق میگذشت .لرزش لعنتی هنوز نرفته بود انگار اومده بود تا برای همیشه توی تنم لونه کنه . یه آب قند خوردم. بدون اینکه حرفی بزنم به اتاقم رفتم وسعی کردم بخوابم
.حول وحوش ساعت نه شب بود که برای صرف شام منو بیدار کردن . حالا دیگه کمی بهتر شده بودم . می تونستم شام بخورم . هیسسسسسسسسس هیچی نگو . می دونم که باید فراموشش کنم .خوب میدونم

Thursday, April 14, 2005




اومدم يه خورده درباره ي انتخابات آينده بگم خورشيد خانوم همه چي رو صافو صادقو رکو پوست کنده گفته حتي يه واو هم جا ننداخته منم يه سري حرفا دارم که خوب ما اهاليه خوزستان بيستر درک مي کنيم فکر مي کنم ديگه هيچ کانديداي عربي مثل دوره ي قبل(شمخاني رو ميگم ) نداشته باشيم که به لطف اعراب خوزستان نفرسوم بشن جالبه که بدونين اين آقاي وزير دفاع زمانيکه به کويت سفر کرده بود به عنوان رهاورد سفر يه کالاي انساني با خودش به ايران مياره دقيقن درست حدس زديد شيخ نشين هاي کويت به ايشون يک زن جوون وخوش برو رو هديه داده بودند !!!!!!!! تا اين آقاي عرب هم مثل پدر بزرگوارشون از نعمت دو زنه بودن بي بهره نمونن عربها توي انتخاباتي که پشت سر گذاشتيم شانسهاي بزرگی آوردن ازجمله انتخابات شوراهاو مجلس که در هر دو انتخابات به ميمنت راي ندادن مردم خوزستان عربها صاحب کرسي هاي مجلس و شوراها شدن اون هم از نوع عرب نژاد پرست و نه روشنفکر (سيد موسوي نماينده ي اهواز رو ميگم ) کسي که نه تنها بيلبوردهاي تبليغاتي وانتخاباتيش تمامن به زبان عربي بود که توي حوزه ي انتخاباتيش حتي يک فارسي زبان هم پيدا نميشد که اون هم به خاطر جو عربي وحشيگرانه اي(اصطلاح رايج بين مردم اهواز ) بود که در حمايت از شخص شخيص صدام توي اهواز به وجود اومده بود جالبه که بدونين آقاي سيد موسوي نماينده ي مردم اهواز بعد از انتخابات مجلس مادرشون فوت ميشه و بعدش توي يکي از مساجد معروف اهواز تشييع جنازه ي بزرگ نظامي به راه ميندازه تا ملت که از اونجا رد ميشن بفهمن طرف حسابشون کيه يه موقع خيال اعتراض به سرشون نزنه چرا که امورات نظامي براهه واين است نتيجه ي وفاداري ما به تحريم انتخابات هفتم . نماينده هاي شوراي شهر اهواز هم بدون استثناء همه عربند وباز هم اينه سرنوشت پارسي زباناني که عطاي انتخابات رو به لقايش بسپرند نيروي انتظامي استان که به ياد آوردنش هم منو دچاره افسردگي ميکنه . يه عده (از جمله خودم ) ميگفتن نشوندنه خاتمي ها به کرسيه رياست جمهوري باعث پابر جا موندنه اين نظام ميشه ميگفتيم امثال مشارکتي ها ومجلس ششمي ها بدنه ي اين نظامند وجودشون باعث مستحکم تر شدنه اين نظام ميشه چراکه با دادنه آزاديها ي سطحي به مردم تا اندازه اي در دهن اون عده که به همين مقدار راضيند رو ميبندند گفتيم رفتنه متحجرين به مجلس باعث افزايشه نارضايتي ها ودرنهايت اعتراضات مردمي ميشه گفتيم با قدرت گرفتنه اين عده براي خودشيريني در پيشگاه ملت هم که شده آزاديهاي مدني آزادي بيان و وضعييت روزنامه نگاران تا اندازه اي متعادلتر ميشه دست آخر هم ديديم نه تنها هيچکدوم از اين خبرا نيست که مجلس هفتميان از پوست کرگدن برخوردارند البته همه ي اونها در بدو ورودشون به مجلس با اون اضهارات داغي که ناشي از درجه خلوص آبادگريشون بود مارو مشعوف کرده بودند اما آخرين شاهکارشون که اخراج مسيح علي نژاد ازمجلس باشه ديگه جوک سال بود البته عقده هاي فروخفته ي اين عاليجنابان از مسيح علي نژاد سابقه ي ديرينه داره و قدمت تاريخي اين پدرکشتگي برميگرده به پيش از ورودشون به مجلس هفتم و فقط به دنبال بهانه اي بودند که اين فشارهاي دروني رو به بيرون بريزند و خلاصه زهرشون رو خالي کنند تاجاييکه چند وقت پيش نماينده ي زابل توي مجلس که فکرمي کنم يکي از اون آخوندهاي تپل مپل مجلس هست به بهانه ي حجاب علي نژاد در حاليکه قصد حمله ور شدن به اون رو داشته بهش گفته بود :حجابت رو درست کن و الا ميکوبم توي دهنت خانوماي تلاشگر مجلس هم از همون اول تکليف مارو روشن کردن و حتي بحث در باره ي کنوانسيون رفع تمامي اشکال تبعيض از زنان رو هم جايز ندونستن امام جمعه ي اهواز (موسوي جزايري )هم در آغاز کار مجلس احساس شعف و شادماني خودش رو نتونست کنترل کنه و از مردم به خاطر روانه کردنه حضرات به مجلس قدرداني شاياني به عمل آورد وخداوند متعال رو سپاس گفت از اينکه بالاخره بعد از گذشت چهار سال راي مردم رو به کرسي نشوند و با لحن تحقيرآميز وکنايه آميزي ابراز اميدواري کرد تا هر چه سريعتر دولتيان اصلاحات پاکسازي بشن و مردم اين مدت رو هم تحمل کنن تا به زودي همه با هم هماهنگ بشن تا در ساله جديد روياي همبستگي ملي تحقق يابد پس در نهايت ديديم سودي که نکرديم همه چيز هم به ضررمون تموم شد خيلي بي انصافيه که بخوام تصور کنم رفتنه الهه کولايي ها به مجلس هيچ فرقي با خواهر جون عشرت ها نداره جناح اقتدارگرا از روزي که به مجلس راه پيدا کرده داره با تمام نيرويي که در چنته داره جولان ميده توي اين هشت سال هم دستش به هر چي رسيده يا نرسيده مي خواد حالا جبران کنه اونقدر هم پوستش کلفت هست که تمام مصوباتش رو به نام مردم تصويب کنه يکي چند همسري رو عند مرام مرد ميدونه يکي ديگه داره براي خانوما لباس طراحي ميکنه اون يکي مي خواد دانشگاه ها رو پسرونه دخترونه کنه اين يکي مي خواد رفتنه دخترا به دانشگاه رو محدود کنه وخلاصه تازه کجاش رو ديديم هنوز اول راهيم براي من يکي که ديگه دوران دفاع از خويشتن در پرتوي تحريم انتخابات سپري شده نتيجه ي راي ندادنهام رو هم امروز دارم ميبينم فکر ميکنم هر چقدر از اين راي ندادن ها سود بردم بسه به اندازه ي کافي هم عقل در کله دارم که بدونم حتي اگه دولت آينده اصلاح طلب باشه وضعييت زنان باز هم تغييري نخواهد کرد چراکه در هر صورت هر طرح ولايحه اي پيش از رسيدن به شوراي نگهبان به سد مجلس بر خواهد خورد . دولت و مجلس هماهنگ بودن و وضعييت زنان تغيير نکرد واي به حال اون روزي که هماهنگ نباشن و بخوان يه دوره ي طولاني با هم کار کنن اما تمام اينهايي که گفتم باعث نميشه توي اين دوره شرکت نکنم به قول خورشيد خانوم ما که ديگه چيزي براي از دست دادن نداريم که بخوايم با راي دادن از دستش بديم به نوعي راي دادن بهترين که نه اما آخرين تيريه که در ترکش داريم و در آخر بر مي گرديم به همون راه حل تاريخيه انتخاب بين بد و بدتر وبا انتخاب بد نزاريم اوضاع از ايني که هست بدتر بشهخواهشن سوءتفاهم پيش نياد منظور من از عربها اون گروههيه که هنوز نژاد پرستي رو سرلوحه ي عمل خودشون قرار دادن ببخشيد اومده بودم فقط چند جمله بگم ولي اين همه شد انگار دلم خيلي پر بود

Thursday, April 07, 2005

کتاب قرن




فکر ميکنم همه ميدونين که يکي از القابي که مرحوم مطهري با خودش به يدک ميکشه اينه که اون بزرگترين مدافع حقوق زنان بعد از
انقلابه وبيشترين دست نوشته ها رو در زمينه حقانيت حقوق زنان داره وما فمنيستها هم در خواب خر گوش به سر ميبريم وخبر نداريم علامه صبح تا شب نشستن وتاءليفات حقوق زنانی ارائه دادن اونوقت ما فمنيستها داريم اينجا غاز ميچرونيم حالا بدک نيست نيم نگاهي به يکي از تاليفات فنا ناپذيره آن معظم له بندازيم مبادا يه موقع زبونم لال سرمونو بزاريم زمينو از دنيا بريم و نفهميم حقوق زنان يعني چي استاد بزرگوار در ابتداي کتاب براي اينکه ما رو با نظرات زنان کشورهاي پيشرفته آشنا کنه مصاحبه اي توپ با يه خانم دکتر زاپني به انجام رسوندن اين خانم بودايي بعد از تحصيلات دانشگاهيش براي تحقيق در زمينه فقه شيعه به ايران ميادوبعد از اون هم پايان نامه ي خودشو در مورد ازدواج موقت يا همون صيغه ارائه ميدن و خلاصه کولاک ميکنه که من گوشه هايي از اين مصاحبه مهيج رو اينجا ميارم نظرشما در باره ي تساوي مطلق زن ومرد چيست؟ خانم:فقط در کشورهاي کمنيستي اين امکان وجود دارد عيب اين کار اين است که مسئوليت تربيت فرزندان از زنها گرفته ميشود و دولت فرزندان را بزرگ ميکند آيا حقوقي که براي زنها در اسلام مقرر شده کافيه يا براي تبديل مو قعييت زن بايد اقدامات ديگري انجام داد ؟ براي کسانيکه به کيش اسلام معتقدند بدون ترديد اين حقوق کافيه ومعتقدان به اين آيين نیازي به تحول احساس نميکنند اما از ديدگاه غير مسلمانان برخي معتقدند همين حقوق کافيه ومن نيز جزو همين دسته هستم منتها راضي کردن زنها خيلي مشکله !وطبع افزون طلب آنها نمي گذارد در حديکه برايشان تعيين شده توقف کنندطي مدتي که در ايران به سر ميبريد مسلمن در باره ي زنهاي ايراني مطالعاتي به عمل آورده ايد ممکن است نظر خود را در باره ي زنهاي ايراني بيان کنيد ؟ زنهاي ايراني دو دسته هستند دسته اول گروه سنت گرا که اگر به دانشگاه هم بروند ودکترا بگيرند باز هم وابستگيشان به سنت هاي ريشه دار خانوادگي از بين نميرود وهمواره عشق وتمايلشان خانواده وتربيت فرزندان است دسته دوم زنان امروزي يا غرب گراياني هستند که انديشه ي دستيابي به تساوي حقوق زن ومرد به طور مطلق فارغشان نمي گذارد ودر اين راه تلاش فراوان به عمل مياورند تصور نمي کنم دستمزدي را که زنان بابت حقوقشان دريافت مي کنند کمکي براي خانواده هاشان باشد زيرا تمامي حقوق ودستمزدشان صرف لباس آرايش وتجمل ميشود!!! با توجه به اينکه در تربيت فرزندانشان نظارت مستقيم ندارن به نظر شما حقوق مقرر در قوانين اسلامي با توجه به تجويزي که در مورد تعدد زوجات به عمل آمده است ميتواند آزادي زنان را تجويز کند؟ مبانيه حقوق اسلامي هويت زن را در حديکه لازم است حفظ کرده وحتي ميتوان گفت کاملتر از ديگر اديان به زن توجه کرده در مورد تعدد زوجات هم بايد بگم حتي در آيين بوديسم هم ازدواج با بيش از يک زن تجويز شده منتها بايد منصفانه تر به قضيه نگاه کنيم در بسياري از مواقع زنان نميتوانند نيازهاي جنسي مردان را پاسخگو باشند هر ماهه زنان در دوره ي پريودي قادر به رفع نياز مردان نيستند همچنين در زمان حاملگي مدت زمانه طولاني مردان از کامجويي زنان خود محروم ميشوند اگر شوهر شما همسر ديگري اختيار کند برايتان قابل تحمل خواهد بود ؟ من هيچوقت مخالفتي نخواهم داشت وميپذيرم . منتها با رعايت حدود شرعي وبا اجازه ي خودم! زيرا ترجيح ميدهم شوهرم با اجازه ي خودم همسر ديگرس اختيار کند ودر خفاء با زنهاي ديگر ارتباط برقرار نکند (چه فرقي داره) به نظر شما حجاب يعني چه؟ وآيا شما حجاب رو به مکشوفه بودن ترجيح ميدهيد؟ حتمن حجاب را ترجيح ميدهم و حدمعقول پوششرو ميپسندم زيرا لطف زن به محجوبه بودن اوست !(زن بودايي و حجاب!!) وقتي زنها به شکل امروزي مکشوفه باشند چيزي براي جلب توجه مرد باقي نميگذارند نظرتان درباره ي مهريه چيست وپرداخت آن ازسوي شوهر به زن الزاميست يا تشريفاتي؟ خوشبختانه دراين مورد در اسلام سختگيري نشده و تقريبن مهريه جنبه ي تشريفاتي پيداکرده چون زن ومرد يکديگر را ميبينند وبعد از توافق هاي لازم زندگي مشترک را آغاز ميکنند بنا براين نيازي به تعيين مهريه نيست با وجود موارد صريحي که درباره قوام مردان نسبت به زنان وجود دارد آيا قوانيني مانند قانون حمايت خانواده ميتواند بين زن ومرد مصالحه برقرار کند ؟ به نظر من رل مهمي ندارد وفقط آنجا که دادگاه راي بر عدم سازش بدهد ميتواند نقش تعيين کننده اي داشته باشد نظرتان در مورد محلل چيست ؟ تعيين محلل در حقيقت براي جلوگيري از تصميم آني مرد است که بدون مطالعه اقدام به مطلقه کردن همسر خود نکند اين امر از نظر عاطفي ضربه ي هولناکيست براي مرد که تحمل آن اآسان نيست وضع زنان ايران در چه پايه اي قابل قياس با زنان کشورشماست؟ زنها آنجا در هر موقعييت تحصيلي که باشند کار در خانه را ترجيح ميدهند فرزندانشان را خودشان بزرگ ميکنند وبراي شوهرانشان احترام زيادي قائلند اصولن حفظ حرمت بزرگترها از وظايف اخلاقي مردم آنجاستبعد از خوندن مصاحبه که من متن خلاصه شده رو اينجا آوردم دو حالت به وجود مياد اول اينکه جامعه ي به اصطلاح متمدن زاپن بعد از گذشت دهه ها از پيشرفته شدنش هنوز هم به شدت توي مسائل خانوادگي مرد محور و سنتي سير ميکنه هنوز هم مرد سالاري رکن اساسيه خانواده ي زاپنيه به گفته ي يکي از دوستان اونا از نظر مرد سالاري حتي از کشورهاي اسلامي وايران هم مترقي ترن که البته اين نکته خيلي هم غير قابل تشخيص نيست چرا که هنوز هم توي فيلمهاي خانوادگيشون هروقت که مرد از بيرون مياد خونه زن بعد از اينکه هزار بار جلوش دولا راست ميشه ودادو بيداد هاش رو تحمل ميکنه تازه وظيفه داره شونه هاي آقا رو مشتو مال بده وخلاصه بدنشون رو نرم کنن که اين نشون دهنده ي فرهنگ حاکم توي خانواده هاي شرق آسياست و حالت دوم اينه که اين اراجيف رو که به عنوان مصاحبه ي حقوقي توي اين کتاب آورده عقده هاي فرو خفته ي خود نويسنده اس که به نام مصاحبه با خانم دکتر خيالي به بيرون ريخته شده چون يه جورايي پاسخ هاي مصاحبه شونده بيش از اندازه همون چيزيه که مصاحبه کننده ميخواد در ادامه ي کتاب علامه ي بزرگوار مثل ساير هم فکراي خودش عنوان ميکنه که عقد موقت و تعدد زوجات جزو حقوق زنه ونه مرد وباريه که با سنگيني روي دوش مرد زن رو به حقوق حقه خودش ميرشونه چرا که اگه اين قانون وجود نداشته باشه به علت زيادي زن ها نسبت به مردها زنهاي زيادي توي جامعه بدون شوهر ميمونن ( من که تا حالا ندیدم زني به اين علت بدون شوهر بمونه ) که روزي با حيله هاي زنانه !!! انتقام خودشونرو از جامعه ميگيرن و واي به اون روزي که دختراي حوا بخوان انتقام بگيرن ( اينا گفته هاي خود نويسنده اس ) در جايي از کتاب از قول يه نويسنده ي خارجي اومده که : کانون ازدواج ونقطه ي پيوند دو طرف به يکديگر دل است عشق واحساسات مانند هر امر روحي ديگر قابل تجزيه وتقسيم نيست نميتوان آن را مانند جو وگندم جيره بندي کرد عشق وپرستش يکه شناس است شريک ورقيب نمي شناسد معظم له براي کوباندن جملات بالا اونارو اغراق آميز توصيف کرده وگفته : راست است که روح ازدواج عاطفه واحساسات است اما اينکه گفته ميشود احساسات قابل تقسيم نيست يک تخيل شاعرانه است مسلمن ظرفيت روحي آدمي اونقدر محدود نيست که نتواند دو علاقه را در خود جاي دهد !!!من نميدانم چرا مبادله ي احساسات اگر قرار است منصفانه باشد بايد انحصاري باشد !!!!!!! استاد بزرگوار براي تائيد گفته هاي خودش شق القمر فرمودن ومثال جالبي آوردن که نگفتنش دوراز انصافه وميگه : مگر پدر که فرزندان متعدد خود را دوست ميدارد ومتقابلن آنها نيز پدر را دوست ميدارند مبادله ي احساسات آنها منصفانه نيست اتفاقن با اينکه فرزندان متعددن علاقه ي پدر به هر يک از آنها به علاقه ي هر يک از فرزندان به پدر مي چربد!!!!!! ودر نهايت معتقد که يه ذره بي عدالتي هاي مردان چند همسر والبته انحصار طلبيه خود زنها که شوهر رو فقط براي خودشون ميخوان!ولابد در ساحل نشستن گرم و آرام غافل از اينکه يک نفر در دريا دارد ميسپارد جان باعث شده اين فريضه ي انساني توي بستر صحيح خودش جا نيافتهو من بعد از نوشتن اين سطور هنوز شگفت زده وهاج و واج با دهاني نيمه باز وچشمايي از حدقه بيرون زده توي شوک عجيبي به سر ميبرم و پيشنهاد ميکنم خود کتاب رو کامل مطالعه کنيد اگه فکر ميکنيد گفته هاي من منصفانه نبوده